عوامل متعددی در بی حجابی و بی عفافی در جامعه نقش دارد که می توان از عوامل فردی همچون ضعف تربیت دینی و معنوی و ترجیح امور ظاهری و مادی بر امور معنوی و روحانی و عوامل آسیب زای اجتماعی مانند بی توجهی برنامه سازان فرهنگی به امور معنوی، بی توجهی مسئولان جامعه به ورودی ها و خروجی های فرهنگی، بی توجهی به اختلاط دو جنس مخالف در مواردی که ضرورت ایجاب نمی کند و …نام برد. اما در این میان نقش خانواده بسیار دارای اهمیت است. فرزندی که تحت تربیت دینی صحیح در خانواده بوده و تفکرش نسبت به مبانی دینی همچون حیا و عفاف آشنا و عجین باشد، با ورود به جامعه می تواند در مقابل عوامل آسیب زای اجتماعی مقاومت می کند. اگر چه حیا امری اکتسابی است و عفاف در اثر تلاش، حاصل می شود اما توجه خانواده به انتخاب همسر شایسته، لقمه حلال، توجه به زمان انعقاد نطفه، حالات روحی و روانی به هنگام بارداری، از اموری است که سرزمین وجود فرد را جهت پذیرش حق و امور معنوی آماده می کند و در زمینه ایجاد حیا، عفاف و حکم حجاب، زمان کمتری را از برنامه سازان می گیرد. با توجه به نقش جدی خانواده در تبیین مسئله حجاب و حیا در فرد می توان اذعان داشت که بسیاری از آسیب ها در روش های تربیتی خانواده ریشه دارد که در این نوشتار به مهم ترین آن ها می پردازیم:
1-نازپروردگی و تنعم:
افراط در محبت، نوازش های بی حساب، مانع شدن ازبرخورد فرزندان با سختی و نازپرورده کردن آنان آسیب های جدّی بر تربیت دارد و فرزندان را ناتوان بار می آورد و در صحنهء زندگی خلع سلاح می کند. از این رو، والدین نباید فرزندان خود را در رفاه بیحدّ و حصر قرار دهند، بلکه باید آنان را با کار و زحمت و سختی و شدّت آشنا سازند. زندگی، سراسر مبارزه با مشکلات است و در راه زندگی پستی ها وبلندی ها، محرومیت ها و ناکامی ها، شکست ها و مصیبت ها بسیار است. مربّی لایقکسی است که جسم و جان آدمی را به خوبی پرورش دهد و او را برای مبارزه و مقاومت در صحنهء پرفشار زندگی مجهز کند.
امام کاظم(ع) در این باره می فرماید: «شایسته است که طفل در کودکی با سختی و مشکلات اجتناب ناپذیر حیات رو به رو شود تا در بزرگسالی، بردبار و صبور باشد اسلام، پیروانش را از افراط در محبت و نازپرورده کردن فرزندان برحذرداشته است.»(وسایل الشیعه، ج5، ص126)گاه وقتی کودکی با پیشامدی ناخوشایند رو به رو می شود و برای مثال سرش به دیوار می خورد یا به زمین می افتد، منتظر عکس العمل والدین میماند. والدین ناآگاه دراین گونه موارد با محبت های بیجا مانند در آغوش گرفتن، بوسیدن، دست کشیدن بر عضو حادثه دیده و… مراتب ناراحتی و تأثر خود را نشان می دهند و برای راضی کردن کودک، گاه زمین و دیوار راکتک می زنند. عکس العمل طفل در این گونه موارد، گریه و آه و ناله است و از این پس او خود را در برابر هر پیشامدی طلبکار و مستحق نوازش می بیند. تکرار چنین محبت های بیجایی از طرف والدین، به تدریج خودبینی وخودپسندی را در نهاد کودک رشد می دهد و او را لوس و نازپرورده می کند.مادرانی که به خاطر دلسوزی از پوشاندن دخترشان در سن بلوغ خودداری می کنند یا مانع روزه گرفتن آن ها می شوند زمینه را برای عدم پذیرش حجاب در آینده برای فرزند خود فراهم می کنند.
2-رفتارهای تحقیرآمیز:
اگر با فرزندان رفتاری تحقیرآمیز داشته باشیم یا پیوسته آنها را سرزنش کنیم و در حضور دیگران به آن ها بها ندهیم، به تدریج خود را موجودی بی ارزش و بی مقدار می پندارند و احساس کرامت وشخصیت را از دست می دهند. این احساس سرآغاز سقوط و انحطاط است. در برخی خانواده ها، پدر یا مادر با به کار بردن الفاظ طعن آمیز و گاه زشت و رکیک، فرزندان خود را در حضور خویش و بیگانه تحقیر می کنند. آنان نمی دانند که با این کار در عمل، خصوصیت زشت یاد شده را به فرزندان خود تلقین و تزریق می کنند و از آنان موجودات بی مقداری می سازند که آمادگی همه گونه پستی و انحراف را دارند.
3- اجبار و اکراه:
تربیت عبارت است از ایجاد اعتقاد و باور و نشاندن ایمان در دل فرزندان و به گفتهء شهید مطهری: «ایمان و اعتقاد را که با زور نمی شود ایجادکرد؛ علاقه و مهر و محبت را نمی شود با زور ایجاد کرد؛ گرایش باطنی را که بهزور نمی شود ایجاد کرد… بله؛ می شود آن قدر کتکش زد تا بگوید فلانی را دوست دارم؛ یعنی حرفش را به دروغ بگوید؛ اما اگر تمام چوب های دنیا را به بدن او خرد بکنند، آیا ممکن است که با چوب، دوستی ایجاد شود؟ چنین چیزی محال است. آن، راه دیگری دارد. راه آن حکمت است. «الموعظهالحسنه» است و جَادِلْهُمْ بالتی هِیَ اَحْسَنُ است. تربیت دینی و اخلاقی، زمانی تحقق می یابد که برنامه های تربیتی بااقبال قلبی فرزندان رو به رو شود. اگر چنین اقبالی صورت نگیرد وبرنامه های تربیتی با روی گردانی و بی توجهی رو به رو گردد، تربیت ناکام خواهد ماند. برخوردهای تحکّم آمیز و امر و نهی های لجاجت برانگیز یکی دیگر از روش های آسیب زا در تربیت دینی و اخلاقی است.در این روش، والدین به جای صمیمیت و رفاقت با فرزندان آن ها را مجبور و ملزم می کنند. نمونه این رفتار را می توان در گذشته برخی از زنان و دخترانی دید که امروزه از حجاب تنفر دارند، کسانی که در خانواده های مذهبی سنتی تربیت شدند و از طرف خانواده مجبور به پوشیدن چادر شدند و با کوچکترین سهل انگاری از طرف خانواده تنبیه شده و در نتیجه نه تنها امروز خود از داشتن پوشش گریزان هستند، که داشتن حجاب برای فرزندان خود را ظلم به آن ها می دانند.
4- خشونت و سختگیری بی جا:
خداوند به پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: « لَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ.(آل عمران: 159) اگر تو بر مردم سختگیر بودی، از پیرامونت پراکنده می شدند.» از این آیه بر می آید که اگر پیامبر اکرم(ص) در برخورد با مردم و دراصلاح آنان خشن و سختگیر می بود و مدارا نمی کرد، قادر نبود آنان رااصلاح کند و باعث می شد که مردم از پذیرش اسلام سر باز زنند و از نعمت هدایت محروم گردند. بی گمان، این حقیقت را می توان در خانواده و تربیت فرزندان نیز یافت. چه بسا افرادی که قربانی خشونت والدین و به ویژه پدر شده و از تربیت سالم محروم گشته اند. اینگونه افراد به علّت برخوردهای خشن و مستبدّانه، گرفتار عقدهء حقارت اند و همین عقدهء حقارت، سرچشمهء بسیاری از رفتارهای نادرست آن هاست. رفتار خشونت آمیز پدر یا مادر فضای خانه را از صمیمیت و همدلی عاری می سازد و بذر کینه و دشمنی را در ضمیر فرزندان می پاشد. کودکان یا نوجوانان مفرّی ندارند و ممکن است در برابر خشونت تسلیم شوند؛ امّا آیا این وضع برای همیشه می پاید؟ آیا فرزندی که همواره از سختگیری های بی مورد و خشونت بی جای پدر و مادر در رنج است، می تواند رابطهء روحی وپیوند عاطفی با آن ها برقرار کند و برای همیشه در کنارشان بماند.
5-تبعیض و بی عدالتی:
عکس العمل های متفاوت در برابر رفتارهای یکسان فرزندان موجب بی اعتمادی و کاهش علاقه به پدر و مادر و ایجاد کینه به خواهر یا برادری است که بیش از دیگری مورد توجه قرار گرفته یا می گیرد. والدین باید بکوشند نه تنها از نظر تشویق و تنبیه، بلکه از نظر میزان توجه نیز با فرزندان خود به عدالت رفتار کنند. اگر بنا به علّتی یکی از فرزندان را بیشتر دوست دارند، نباید علاقهء خود را آشکار سازند. فرزندان به این مسئله بسیار حساساند و تحمّل آن برایشان دشوار است. گاه پاره ای مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان ناشی از این است که احساس می کنند پدر یا مادر به آن ها علاقه و توجه کمتری دارد و چون نمی توانند اعتراض خود را آشکارا بیان کنند، آن را به صورت عقده ای دردل نگه می دارند. پس از چندی این عقدهء عاطفی به شکل های گوناگون ازقبیل سرکشی، ستیزه جویی، اضطراب و غیره بروز می کند. گاه اینگونه اشخاص به افسردگی روحی مبتلا می شوند و موفقیت های درسی آنان کاهش می یابد. برخی از نوجوانان علّت انحرافات اخلاقی خود را اضطراب ناشی ازهمین آسیب ذکر کرده اند.
در برخی خانواده ها والدین میان دختر و پسر تبعیض قائل می شوند و حتی گاه این مسئله را به زبان می آورند و از اینکه مثلاً صاحب فرزند دخترشده اند، اظهار ناخشنودی می کنند و زن را موجودی بدبخت می دانند. برخی دیگر جانب دختر را گرفته، در صورت بروز اختلاف، همواره پسر را سرزنش می کنند. اینگونه برخوردها از نظر تربیتی آثار ویرانگری دارد و باید به کلی از آن ها پرهیز کرد. در روایت های اسلامی آمده است که وقتی پیامبر اکرم(ص) با یاران خود می نشست، حتی در نگاه کردن به آنان نیز مساوات را ارج می نهاد و نگاه خود را برابر میان اصحاب تقسیم می کرد؛ در صورتی که می دانیم آنان از لحاظ معنوی در یک سطح نبودند و علاقهء پیامبر به آنان نیز به یک اندازه نبود روزی مردی در حضور پیامبر اکرم(ص) یکی از دو پسر خود را بوسید. پیامبر(ص) اعتراض کرد و فرمود: «چرا میان آنان به مساوات رفتار نمیکنی؟» (بحار الانوار، ج101، ص99).بررسی هر چه بیشتر در آیات و روایات و متون دینی ما را نسبت به وظیفه سنگین خانواده در تبیین مسئله حیا و عفاف از طریق تربیت دینی صحیح آگاه تر می کند و می توان به جرات اذعان داشت که اگر امروز انتقادات جدی نسبت به پوشش زنان ما وجود دارد، می توان ریشه آن را در گذشته و تربیت نا صحیح آنان جستجو کرد.